شهود مثنوی معنوی

متن مرتبط با «نخست» در سایت شهود مثنوی معنوی نوشته شده است

دیدار معنوی مثنوی ــ نمکساز ِ معانی (بخش نخست)

  • دیدار معنوی مثنوینمکسارِ معانی (بخش نخست)نکته ها چون تیغِ پولاد ست تیزگر نداری تو سپر، واپس گریز زین سبب من تیغ کردم در غِلافتا که کژخوانی نخواند بر خِلافپیش از این اشاره شد، نیکلسون می نویسد مولوی به موضوعات {فلسفی}* که انتخابمی کند از دیدگاهِ اخلاقی نزدیک می شود. منظور آن ست که مولانا رعایت شئون اخلاقیاسلام را کرده، به اصطلاح دست به عصا پیش می رود. مثلا دعاویِ مناقشه برانگیزانه راچون عارفانِ بی پروا بر زبان نمی راند. موضوعِ تناسخ نیز یکی از همین گونه مواردست،زیرا اعتقاد به آن، رستاخیز را ــ از سه اصلِ توحید، نبوّت و معاد ــ زیر سؤال می برد.«تناسخ در لغت یعنی پیاپی گذشتنِ زمان ها و قرون، چنانکه گویی هر یک از آن ها حکمِما قبل را نسخ می کند. یعنی باطل می سازد. در عُرف به معنیِ زائل شدنِ روح ازقالبیو در آمدنِ آن به قالبی دیگرست.» (۱)« تناسخ آنست که بازگشت با تغییر و تبدیلِ صورت وحلیه و شمایل باشد؛ بنا براین اگر درمراجعت، باز بصورتِ انسان برگردد، آن را نسخ گویند و اگر بصورت حیوان باشد،«مسخ»خوانند و تناسخِ جمادی را «رسخ» و نباتی را «فسخ»‌ اصطلاح کرده اند. (۲)تناسخ و انواع آن سابقه در هندوییسم و بودیسم و آموزش های فلسفیِ فیثاغورس دارد؛ولی در بعضی شاخه های ادیان ابراهیمی از جمله در اسلام همراه با تاویلاتی اثر خود راگذاشته است. مثلا نَسَفیّه ــ پیروان عزیزالدّبن نَسَفی عارف قرن هفتم هجری، نویسندهٔکتاب انسان کامل ــ معتقدند که ارواحِ عارفانِ کامل و مکمّل، امکان دارد پس از مرگِ تندوباره در قالبِ عارفی دیگر بازگشته به راهنماییِ‌ سالکان ادامه دهند. (۳) به نظر می رسدمولانا تمایل به چنین اندیشه ای داشته اما نه به گونه ای که منظور نسفی بوده است یعنیحلولِ‌ روحِ عارفِ درگذشته در جسمِ عارفی د, ...ادامه مطلب

  • دیدار معنوی مثنوی _ رنگ ِ بی رنگی (بخش نخست)

  • دیدار معنوی مثنویرنگِ بی رنگی (بخش نخست)وه؛ چه بی رنگ و بی نشان که منمکی ببینم مرا چنان که منم کی شود این روانِ من ساکناینجنین ساکنِ روان که منم ...تصور کنیم میان دشتی راه می پیماییم که سلسله جبالی در دوردستان طرحی از خود رانمایش می دهد. همچنان که بسوی آن پیش می رویم؛ کوه ها عظیم تر شده سر درابرهافرو برده اند. وقتی به دامنهٔ کوهساران می رسیم دیگراثری از آن طرح اولیه که در آغازراه داشتیم وجود ندارد. پیش رو هر چه می بینیم دیواره های بلند افراشته ست که سر بهآسمان می سایند. این تمثیلی ست از مثنوی معنوی و دیوان کبیر با معانی و رموز پیچیدهکه سر در ابر های قرون و اعصار فرو کرده اند. از اینجا به بعد پای تامل و خیال و مراقبهپیش می آید. ما بین سطور اشعار را باید با چشم دل مشاهده کرد. آن هم در پرتو نوری که ازارادتِ خاطر نسبت به صفای عشقی افلاطونی میان مولانا و شمس برمی خیزد. وی تنها پس از حدود دوسال ونیم آشنایی و همصحبنی با شمس تبریزی ندای عشقی الهی رادرشش دفتر با ۲۵۶۰۰ بیت و بیش از ۵۰۰۰ غزل و رباعی سر داد و به جاودانگی پیوست.هر یک از قلل این رشته کوه ها نمایندهٔ موضوعی از مسایل اندیشه بشری ست. همچونجبر و اختیار؛ ماهیت هستی و چیستی مرگ؛ انواع عشق ؛ موضوع نفس انسانی و غیره.اینک نگاهی اجمالی به یکی از قله ها می افکنیم .« بی رنگی» به معنی بی تعینی یا رهاییاز هرگونه تعصب و پیشداوری در رویارویی با مذاهب و اعتقادات فلسفی و غیر آن؛ برایرسیدن به آرامش درون و روشن بینی. آن هم در این دنیای پر از تضاد و جنگ و کشاکش؛که میان مذاهب متفاوت بر قرار است. نگاهی اجمال می کنیم به تقابل و تضاد بین فرعون و موسای پیامبر که هر دو در بندِ اراده و مشیّت الهی اند. فرعون در توهّمِ خدایی و انکار وموسی در خداشناسی و, ...ادامه مطلب

  • دیدار معنوی مثنوی ــ جان جهش (بخش نخست)

  • دیدار معنوی مثنویجان جهش (ضربۀ ایجاد)(بخش نخست)مقدمهعرفان در کلی ترین تعریفش شناخت شهودی و تمام عیار موضوع شناسایی ست .شناختی سریع، بدون مقدمه چینی های عقل منطقی." آفتاب آمد دلیل ِ آفتاب ... " تصوف یا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها