دبدار معنوی مثنوی ــ دیدار مثنوی در دژهوش ربا(۵۶)

ساخت وبلاگ

دیدار معنوی مثنوی'>مثنوی

دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۵۶)

{حکایت قاضی و زن جوحی} (ج)

گفت قاضی: « ای صنم، معمول چیست ؟»

گفت:« خانهٔ این کنیزک بس تهی ست (۱۷)

خصم* در دِه رفت و، حارس* نیز نیست

بهرِخلوت، سخت نیکو مسکنی ست (۱۸)

امشب ار امکان بوَد، آنجا بیا

کارِ شب، بی سُمعه* است و بی ریا* (۱۹)

جمله جاسوسان* ز خَمرِ خواب، مست

زنگیِ شب، جمله را گردن زده ست» (۲۰)

*خصم؛ دشمن، طرفین دعوی، صاحب، شوهر از آن جهت که مالکِ زن ست.

*حارس؛نگهبان ـ*سُمعَه؛ شنوانیدن عمل خیرخود به مردم، چنان که ریا، نمودنِ

افعالِ حَسَنه تامرا نیک پندارند.(۶) ـ*جاسوسان؛اشاره به مردم و همسایگان.

قاضی خود را به ناشیگری زده می گوید ای بت زیبا حالا که محکمه و خانهٔ من پر رفت و

آمد است بگو چه کنیم تا ملاقاتی میان ما رخ دهد؟ زن می گوید خانهٔ این کنیزک مهیاست.

ــ وی برای تحریک بیشترِ قاضی، خود را کنیزک می نامد با کاف تصغیر و تحقیر؛ یعنی من

چون کنیزی کم سال در اختیارت هستم و تو ارباب مطلقی که اجازه هرعملی را داری. ــ

شوهر بیرون منزل است ونگهبانی هم وجود ندارد و تو می توانی بدون نقش بازی کردن

و فریب دیگران که مثلا ادای رسیدن به کارهای دیوانی را در آوری، خواستهٔ دل برآوری .

همسایگان را هم که غلام سیاهرنگِ شب شرابِ خواب نوشانده و انگار کشته است.

درابیات آینده از مهارت زنان در فریب مردان سخن به میان می آید. البته نظر مولانا در

مورد زنان آن دوران چنین منفی نیست بلکه حکایت ایجاب می کند که زن بعنوان نمایندهٔ

نفس انسانی، مکّار نشان داده شود؛ همچنان که مرد بطور کلی سمبل عقل تجربی و در

مراحل بالاتر نشان دهندهٔ خرد و بصیرت ست. جنین برداشتی البته تنها منحصر به اسلام

نبود؛بلکه تمام جوامع مردسالار عهد باستان و قرون وسطی چنین می اندیشیدند.

خواند بر قاضی فسون های عجب

آن شکر لب* وآنگهانی از چه لب (۲۱)

چند با آدم بلیس افسانه کرد

چون حوا گفتش : بخَور؛ آنگاه خَورد (۲۲)

اولین خون در جهانِ ظلم و داد

از کفِ قابیل* بهرِ زن فتاد (۲۳)

نوح چون بر تابه بریان ساختی

واهِله* بر تابه سنگ انداختی (۲۴)

مکرِ زن بر کارِ او چیره شدی

آب ِصافِ وعظِ او تیره شدی (۲۵)

قوم را پیغام کردی از نهان

که:«نگه دارید دین ز این گمرهان» (۲۶)

*بیت ۲۳ اشاره به روایت فرزندان آدم(ع) دارد.حوّا دوبار، و هر مرتبه فرزندان

دوقلو از دوجنس بدنیا آورد.قرار شد برادر بزرگترـ قابیل ـ با خواهر کوچک تر

که دوقلوی هابیل بود ازدواج کند و بالعکس، خواهرِ دو قلوی قابیل به ازدواج

هابیل در آید.اما آن دختر، زیبا تر از همسر آیندهٔ هابیل بود.قابیل گفت من بر

برادرم برتری دارم چون خواهر دو قلوی من همزاد من ست و باید برای من

باشد. گفته شد قربانی بیاورید، تا از هرکسی پذیرفته شد دختر از آنِ او باشد.

قابیل کشاورز بود وخوشه ای گندم آورد. هابیل که چوپان بود و برّه ای قربانی

کرد، هدیهٔ او پذیرفته شد. قابیل کینه اش را به دل گرفت و وی را کشت. (۷)

*واهله؛ اسم همسرِ نوح (ع) ــ بنا برگزارش استاد همایی در تفاسیر شیعی نام

او را واعِله آورده اند و واهله را اسم زن لوط نوشته اند. بعضی منابع نیز نامی

از وی نیاورده اند.ارجح همان قول اول ست . ــ (۸) منظور آن که وقتی نوح (ع)

با سخنان خویش دل های شنوندگان را به گرمی و شوق انداخته، ماهیِ معانی

الهی در ماهیتابهٔ افهام، سرخ و مردم را مستعد ادراک آنها می کرد،زنش سنگ

دو دلی را در آن انداخته با گفتار خود دل ها را مشوّش می کرد؛ که:« ای مردم

دین و ایمان خود را از دست چنین گمراهانی حفاظت کنید!» ــ مشکل مردم با

نوح( ع) این بود که در آن دوران خدای نادیده وناشناخته ای را که وصف ناکردنی

بود؛ درک نمی کردند از آن رو که خدایانشان ملموس و دیدنی بود. ــ

ادامه دارد

زیر نویس:

۶ : آنندراج؛ به نقل از فرهنگ دهخدا

۷ : نک؛ تاریخ الطبری، ج۱، ص۷۲

۸ : نک؛ تفسیر مثنوی مولوی، ص۲۵۳

شهود مثنوی معنوی...
ما را در سایت شهود مثنوی معنوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzibarooze بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 14:19