دیدار معنوی مثنوی ــ نگاهی به طنر و هزل در مثنوی معنوی (3)

ساخت وبلاگ
دیدار معنوی مثنوی

 

 

نگاهی به طنز و هزل در مثنوی معنوی (3)

هزل من هزل نیست تعلیم است... (حکیم سنایی)

واژۀ هزل به معنای لاغ، یعنی سخن بیهودۀ تمسخر آمیز است. در ادب فارسی و عربی 

هزلیات را معمولا برای بذله گویی یا تحقیر کسی به کار می برند و با چاشنی دشنام یا

موضوعی غیر اخلاقی که گفتنش تابوست، بر میزان گزندگی و تاثیرش می افزایند. حکیم

سنایی ظاهرا نخستین شاعر در ادبیات ماست که هزل را از جنبۀ آموزشی در نظر گرفته

است . مولانا هم بنا بر آنچه که از روح تعالیم شمس تبریزی آموحته است، از هزل برای 

نوعی "جان جهش" در خوانندۀ مثنوی استفاده می کند . برای دریافتن معنای این ترکیب

که برساخته ام، می بایست "معاملۀ" شمس  با دیگران را مورد مطالعۀ درونی قرار داد .

وی که می گفت :"طاقت کار من کسی ندارد "(1)  وقتی در نخستین دیدار، راه بر مولانا

بسته ، می پرسد :"محمد بزرگ تر بود یا بایزید؟" در واقع تکانه ای بر جانش می دهد که

 تا پایان عمر پس لرزه های آن زلزله تمام نمی شود . سخن در بارۀ رفتار خاص شمس در

آزمایش دیگران برای یافتن دوست و همدمی جانی مطلب را به درازا می کشاند ، تنها به

همین تذکر بسنده می کنم که مولانا سنگ بنای ایجاد شوک روانی در سالکان را از مکتب

تعلیمی وی آموخته با زبان سحر آمیز مثنوی در آمیخته بود . این آمیختگی در هزل خود را 

نشان می دهد:

هزل، تعلیم است آن را جِدّ شنو 

تو مشو بر ظاهر ِ هزلش گرو .

البته در برابر این حجم عظیمِ ابیات مثنوی ،تعداد ابیات هزل آلود ناچیز است و اغلب جنبه

تعلیمی و منظور معنوی آنان از خلال حکایات فهمیده می شود. برای مثال در دفتر ششم

پس از بر شمردن اوصاف بلال ، موذن زمان پیامبر، به مناسبتی هم از "هلال"نام می آورد.

وی بنا به گزارش مولانا یکی از اولیاء مستور بود. مولانا در همان ابیات نخستین که حاضران 

تازه از شنیدن حکایت بلال فارغ شده بودند می آورد : بیت 1111به بعد 

چون شنیدی بعضی اوصاف ِ بلال

بشنو اکنون قصۀ ضعف ِ هلال

از بلال او پیش بود اندر روش 

خوی بد را بیش کرده بُد کُشش

نه چو توپس رو، که هر دم پس تری

سوی سنگی می روی از گوهری 

می گوید آن هلال بیش از بلال صفات نامطلوب خویش را از بین برده بود، نه همچون تو که

 گوهر انسانیت خویش را نمی جویی و به مرتبۀ جمادی و سنگ بودن توجه داری . عقب

 گرد تو در مقام مثال چنین حالتی دارد :

آنچنان کآن خواجه را مهمان رسید

خواجه از ایام و سالش بر رسید 

گفت : "عمرت چند سال است ای پسر؟ 

باز گو و در مدزد و بر شُمَر ! "

گفت : "هجده، هفده ، یا خود شانزده

یا که پانزده ای برادر خوانده "

گفت :"واپس واپس ای خیره سرت !

باز می رو تا به ک... ِ مادرت "

یعنی صاحبخانه از این زبانبازی میهمان جوانش که خود را نوجوان جا می زند 

بر آشفته و دشنامی هزل آمیز نثارش می کند . البته شنوندگان  مثنوی در

زمان مولانا منظورش را از این کنایه درک می کردند ولی امروزه برای خواننده 

ابیات شاید دادن چنین دشنام تندی بی مورد باشد و تنها برای  شوخی جلوه

کند. توضیحی لازم است، در آن زمان رسم بوده که مردان غلامباره و کودک آزار

برای یافتن طعمه، در مکانهای عمومی سر صحبت را با نو جوانان بازکرده، ابتدا

از سن وسالش می پرسیدند و کم کم وی را می پختند و کام می گرفتند. مثلا

زیبایی او را نشانی از جلوۀ خدا می خواندند وبقول مولانا:

همچو امرد که خدا نامش کنند

تا بدین سالوس در دامش کنند .

در حکایت یاد شده، صاحبخانه ابتدا به آن میهمان هشدار می دهد که تنها به

گفتن سن و سال خویش اکتفا کند و بداند برای چنان منظور ناخوشایندی نیست 

که دارد از او سوال می کند .اما ظاهرا آن میهمان خود راضی ست مفعول واقع 

شود از همین رو خود را نوجوان جا زده ، چراغ سبز نشان می دهد. صاحبخانه

اما در زمرۀ آن بدکاران شاید نباشد به هر حال تشابهی ست میان این وضعیّیت

با حال و روز کسانی که گوهر انسانیت خود را فراموش کرده اند و به فروتر از آن 

راضی اند . خواننده شاید بپرسد برای خدای نظمی چون مولانا مشکلی نیست

تا بجای نام بردن از شرمگاه زنان مثلا بگوید: "همچنان می رو به شکم مادرت،"

اما همان دشنام  "جان جهش" ی ست که منظور مولاناست . یعنی یک شوک 

به روان شنوندگان می دهد که دور و بر "ساده بازی " نروند و به بهانۀ عشق با

خوبرویان گرفتار شیطان نفس نگردند. چنانکه شمس تبریزی هم در وقتی شیخ

اوحدالدین کرمانی را گفت: "اگر دملی بر گردن نداری چرا سر بلند نمی کنی تا

 ماه را در آسمان بینی ؟" چرا که شیخ در دفاع از عشقبازی هایش با نوجوانان

گفته بود:" من روی ماه را در طشت آب می بینم " حکایت را همگان می دانند.

ادامه دارد 

زیر نویس :

1 : مقالات شمس تبریزی ، به تصحیح محمد علی موحد، ج1، ص302

شهود مثنوی معنوی...
ما را در سایت شهود مثنوی معنوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzibarooze بازدید : 196 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 14:54