از جاودان, تا همیشه,
به توان بی نهایت، یک ِ نام ِ تو نوشتم
به جز آن عدد نیامد به دم ِ سر و سرشتم (1)
دو و سه اگر نگارم به نهایتی نیایم (2)
که درون خود سرایی ز شک وشماره کشتم
تو توان ِ بینهایت؛ پَر ِ شوقِ عشق ما بین
من ِ نقطه را نشستن به میانه سرنوشتم(3)
چه کنم که راه دیگرننموده ای به خویشم ،
به جز آن خیال ِ خالی، که به روی اونوشتم
لب و چشم ِ این چنین خوش، بَر ِ آن بهار ِ دلکش
سر و جان و تاب و تقوی، تگ ِ عشق در نوشتم (4)
نشود دوچشم ِ بینش ز خیال ِ خوب ِ او سیر
تو مگر عنایتی خاص کنی به کار زشتم
ز تو ذره ای کجا کم چو من از میانه خیزم
بشود جمیل هستی؛ که ز تار ِ کفر رشته م
محمد بینش (م ــ زیبا روز )
1 : در علم ریاضی تنها عدد یک است که بنا بر شرایطی خاص ،
اگر بی نهایت بار در خود ضربشود برابر با یک شود؛ وگرنه هر
عددی غیر از آن به توان بی نهایت ، برابر با بینهایت است.
2 :عدد دو اشاره به دوآلیسم و عدد سه نشان تثلیث ذات حق
است و هر دو، مقابل توحیدند
3 : نقطه تعریف جامع ومانعی در علم ریاضی ندارد و تنها می توان
گفت بدون ابعاد قابل تصور می باشد . خط هم حاصل امتداد نقطه
است و از برخورد دوخط در هندسۀ اقلیدسی نقطه به نظر می آید .
در این بیت ، شاعر توافقی دیده است میان شکل ریاضی بی نهایت
که مانند عدد 8 درلاتین ولی بصورت افقی می باشد.نقطه در میانه
نشسته است و دو بال او را در بر گرفته اند مانندحالت عاشقی که
بسوی معشوق با بالهای شوق در پرواز است خود هیچ است.
4 : یعنی تمام وجودم را در اعماق عشق پیچیدم . در نوشتن به فتح
نون و واو می باشد ولی بنا برضرورت رعایت قافیه می توان با کسره
هم خواند . نک، فرهنگ دهخدا
شهود مثنوی معنوی...
ما را در سایت شهود مثنوی معنوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fzibarooze بازدید : 178 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:29