دیدار معنوی مثنوی ــ دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۵۵)

ساخت وبلاگ

دیدار'>دیدار معنوی مثنوی'>مثنوی

دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۵۵)

{ قاضی و زن چوجی } (ب)

شد زنِ او نزدِ قاضی در گله

که:« مرا افغان ز شویِ دَه دِله*» ۶

قصّه کوته کن که قاضی شد شکار

از مَقال* و از جمالِ آن نگار ۷

گفت:« اندر محکمه ست این غلغله

من نتانم* فهم کردن این گِله ۸

گر به خلوت آیی ای سروِ سَهی!

از ستمکاریِّ شُو شرحم دهی» ۹

گفت: «خانهٔ تو ز هر نیک و بدی

باشد از بهرِ گله آمد شدی» ۱۰

* ده دِله؛آن که ده دل دارد؛هوسباز ــ * مقال؛ گفتار ــ *نتانم؛ مخفّفِ نتوانم.

حیلهٔ زن جوحی کارگر افتاد و قاضی وی را به ملاقاتی در خلوت دعوت کرد؛ تا مثلا با تمرکز

حواس بتواند موضوع شکایت را بررسی کند. زن گفت در خانهٔ تو آدمیانِ بد ذات و یا خوب،

از هر نوعی برای طرح شکایت آمد و رفت می کنند و خیلی شلوغ ست.ذهن مولانا از معنای

ازدحام در محکمه و منزلِ قاضی؛ متوجه هجومِ افکار پریشان در خانهٔ سرِ آدمی شده چندین

بیت بعنوان جملهٔ معترضه در میانهٔ حکایت می آورد. درابیات آینده کلماتی چون سر و صدر و

خانه، با معانی دوگانه هم به ضمیر آدمی و سرو سینهٔ او دلالت دارد و هم به خانه و محکمه و

منصبِ قاضیِ حکایت :

خانهٔ سر جمله پر سودا* بوَد

صدر* پر وسواس و پر غوغا بوَد ۱۱

باقیِ اعضا ز فکر آسوده اند

و آن صدور از صادران* فرسوده اند ۱۲

در خزان و بادِ خوفِ حق گریز

آن شقایق* های پارین را بریز ۱۳

این شقایق؛ منعِ نو اشکوفه هاست

که درختِ دل برای آن نَما*ست ۱۴

خویش را در خواب کن زاین اِفتکار*

سر ز زیرِ خواب در یَقظَت* بر آر ۱۵

همچو آن اصحابِ کهف ای خواجه زود

رَو؛ به اَیقاضاً که تَحسَبهُم رُقود ۱۶

(تفسیر اجمالی ابیات)

* سَودا؛ سیاه. در ترکی به معنی داد و ستد؛ و در فارسی به معنی دیوانگی و نیز

نام یکی از اخلاط چهارگانهٔ بدن ،خیالات بیهوده.*صدر؛ فرازِمجلس، مِهترورئیس

وزیر،مسندِ صدارت، سینه. ــ*صادر؛مقابلِ وارد، هر آنچه بیرون رود. ــ *شقایق؛

گیاهی ست خودرو با عمری یکساله که گلبرگ هایی قرمزبا لکهٔ سیاه در بخش

انتهایی دارد. روی گلگون معشوق ودلسوختگی عاشق و سیاهدلی و جام شراب

را به آن تشبیه می کنند.(۳) ـ *نَما؛ رشد ـ*افتکار؛اندیشیدن ـ*یَقظَت؛ بیداری.

ابیات ۱۱و ۱۲: هر دو بیت ابهام معنایی ظریفی دارند؛ اگر نظر بر فضای بیرونیِ ضمیر آدمی

باشد، منظور از «خانهٔ سر» محکمه و «صدر» قاضی و یا خانهٔ وی و «باقی اعضا» مردم اند

که به دادگاه رفت و آمد دارند.(۴) و چنانچه درون انسان در نظرگرفته شود، منظور از خانهٔ

سر، مغز آدمی و «صدر»‌ سینهٔ اوست به واسطهٔ دل که درون سینه قرار داشته و بصیرست.

باقی اعضا هم منطقهٔ شکم و تناسلی ست که چون عامهٔ مردم با دستوراتِ سر و دل عملی

انجام می دهند. ــ این تعابیر نظر به تقسیمات جامعه در مدینه فاضلهٔ افلاطونی دارد ــ (۵)

حاصل آن که اوهام و خیالات گوناگونی که از مغز آدمی عبور می کنند باعث پدیداری شرّ و

وسوسه های نفسانی و شورو غوغای درونی می گردند .وگرنه اعضا و جوارحِ بدن فی نفسه

از خود جنبش و عملی ندارند و منتظررسیدنِ دستورات از سینه هایی هستند که فرمان خود

را از مغز دریافت کرده اند.{ اشاره دارد به مفتون شدن قاضی بر اثر دیدن زیبایی و کلام زن}

ابیات ۱۳ و ۱۴: ای که گرفتار وسوسه های نفس گشته ای! به زمستان و بادِ ترس از [نهی ]

خداوند بگریز. چنانکه فصل زمستان شقایق های خود رو را از بین می برد، پرهیزگاری و یاد

حق، بهار آرزوهای نفس را می کشد.یعنی به اوامر شریعت و در مراحل بالا به ذکر حق بپرداز

تا از شرِّ شقایق های سال پیش خلاص گردی.{شقایق گرچه زیبا ست اما دل سیاه و بی وفا

و ناپایدارست. یعنی سر کردن با خاطرات گذشته و یا خیالات سودایی اگرچه زیباست ولی

عاقبتی سیاه دارد. دل را از رشد بازداشته و غمگین می سازد.} پس درخت دل را از حصارِ

افکار گذشته و وسوسه های فریبنده آزاد ساز تا شکوفه داده و رشد معنوی کند. ــ مولانا از

همین جا پایان کمدی و نیکوی قاضی را بشارت می دهد؛ که: « شقایق های پارین را بریز !»

ابیات ۱۵ و ۱۶ : از راه فکر و ذکر و خود داری از محرّمات نسبت به چنین اندیشه هایی بدون

احساس شو و خود را به خواب بیفکن. سپس از راه چنین خوابی سر از بیداری و دل آگاهی

بر آور.مانند آن خوابی که اصحاب کهف را فراگرفت، تو نیز ای بزرگوار رو به «‌ می پنداشتی

بیدارند، حال آنکه در خواب بودند» بیاور. اشاره دارد به بخشی از آیهٔ ۱۸ سورهٔ الکهف به نحو

اقتباس ــ و نه استشهاد ــ . منظور آن که عارفان، عاطفه و کششی نسبت به امور دنیوی از

خود نشان نمی دهند. این وضعیت را از طریق یادکردِ حق در خود نهادینه کرده اند؛ چندان که

مردم دیگر ایشان را در حالت بیخبری از امور دنیا تعبیر می کنند. گویی در خوابند.

ادامه دارد

زیرنویس ها :

۳:نک، گرامی؛بهرام ـ گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی ـ ص۲۲۷

۴: برگرفته از شرح کبیر انقروی ـ ج۱۵؛ص۱۳۰۷ ـ ترجمه عصمت ستارزاده

۵ : برای آشنایی با مدینهٔ فاضله افلاطونی نک، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی ـ الفاحوری

الجر، ج ۱ ـ ص۵۲ به بعد .ترجمه عبدالمحمد آیتی

شهود مثنوی معنوی...
ما را در سایت شهود مثنوی معنوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzibarooze بازدید : 27 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 20:37