دیدار معنوی مثنوی ــ دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (14)

ساخت وبلاگ

دیدار'>دیدار معنوی مثنوی'>مثنوی 

دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (14)

صورت ومعنی 

آن خیالاتی که دام اولیاست

عکس ِ مه رویان ِ بستان ِ خداست ...

پیش از این در آغاز ِ معرفی داستان دژ هوش ربا گفتیم که میان نخستین و آخرین حکایت  مثنوی نوعی

همبستگی معنوی برقرار است . بیت بالا از حکایت شاه وکنیزک در دفتر اول است که در آن به اجمال از

دام گستردن اولیاء حق، در صید دل ِ سالکان ِ نظر کرده پرده برداشته می شود .اکنون در ابیات زیرین از

حکایت دژ هوش ربا، به سرچشمۀ این کرامات اولیا حق پرداخته می شود . از بیت 3742 به بعد:

فاعل ِ مطلق، یقین بی صورت است 

صورت اندر دست ِ او، چون آلت است 44

گه گه آن بی صورت از کَتم ِ عدم*

مر صوَر را، رو نماید از کَرَم 45

تا مددگیرد از او هر صورتی 

از کمال و از جمال و قدرتی 46

باز بی صورت چو پنهان کرد رو

آمدند از بهر ِ کَدّ* در رنگ و بو 47

صورتی از صورت ِ دیگر کمال،

گر بجوید، باشد آن عین ِ ضَلال 48

پس چه عرضه می کنی ای بی گُهر!*

احتیاج ِ خود، به محتاجی دگر؟ 49

چون صُوَر بنده ست، بر یزدان مگو !

ظن مبر صورت، به تشبیهش مجو ! 50

در  تضرّع جوی و در اِفنای ِ خویش

کز تفکّر، جز صور ناید به پیش 51

(تفسیر اجمالی ابیات )

بیت44 : فاعل مطلقی که انواع صور مادّی و موجودات ِ مجرد از مادّه را پدید آورده است، بدون شک از

داشتن هر شکل و عنصری پاک و مبرّاست .وی به واسطۀ آن صور، حکم نهایی خویش را در هر دوجهان

غیب و شهادت، ــ معنوی و مادی ــ پیش می راند. [تعیّنات را پدید آورده است اما خود، بی تعیّن ست.]

یاد آوری مهمی در اینجا لازم است؛مولانا از "فاعل مطلق" سخن می گوید. بسیاری از فلاسفۀ آن زمان

وجود شر و نابسامانی ِ زندگی انسان در دنیای مادی را به تاثیر افلاک و کواکب نسبت داده،خداوند را از

 اطلاع بر جزئیات زندگی مردم مبری می دانستند. حتی یکی از دلایل تکفیر فلاسفه از جانب امام غزّالی، 

همین اعتقاد آنها بود.اما مولانا در عین پذیرش نظام ِ عقلانی ِ فلاسفۀ الهی در تبیین جهان، نهایتا خدا را

 حاکم مطلق هستی می داند که به مشیّت خویش هرگاه اراده کند، نظم ِ سببی را بر هم می زند:

ای گرفتار سبب، بیرون مپر !

لیک عزل ِ آن سبب را ظن مبر !

ابیات 45 و 46 : کَتم ِ عَدَم ، پوشیدگی ِجهانِ نیستی؛ غیب مطلق

هر از گاهی آن بی تعیّن (خداوند) از غیب مطلق خویش،از راه کرم و بخشش، جلوه ای بر صور ممکنات

[در لباس انبیا و اولیاء پیدا و پنهان و معشوقان الهی] می کند تا هر صورتی [ آدمیان] از وی در کمال و

 زیبایی و قدرت روحی کمک بگیرد.[ منظور آنکه عشق های مجازی و حقیقی، جملگی از یک منبع اند.]  

بیت 47: کدّ ؛ گدایی

دوباره وقتی که حضرت جق در حجاب غیب پنهان شود و تجلّیات خویش را قطع کند، مخلوقاتی که ذوق

آن را چشیده بودند،در طلب وصال او دست گدایی به هر دری دراز می کنند . [ ِیعنی اگر گهگاه کشش

از جانب حق نیاید و آتش عشق های مجازی در دلها افسرده گردد، دیگر کسی راه به او نتواند برد.]

بیت 48 : [ از این سوی بام هم نباید فرو افتاد ] یعنی اگر به بهانۀ وصال نهایی حق، صورتی [ آدم ِ طالب

تجلّی عشق] از صورتی دیگر [ معشوق مجازی ] رشد و بالندگی بخواهد،در گمراهی محض بسر می برد.

بیت 49 : * گهر؛ذات و سرشت .عقیده بر این بوده که خداوند پیش از تولد، طینت کسی را خوب و مستعد 

و یا شرور و سرکش می آفریند. چنانکه حافظ می سراید:

طینت ِ پاک بیاید که شود قابل ِ فیض

ور نه هر سنگ و گلی، لولو و مرجان نشود 

یعنی تابش آفتاب بر هر نوع سنگی آن را به گوهر تبدیل نمی کند؛ اما مولانا برای آن بدگوهر نیز راهی باز

می گذارد تا با پیروی از خوب گوهری،خوی وی را گرفته رستگار گردد.برای همین می گوید ای کسی که از

همان آغاز، سرشت تو استعداد بهره وری از حق را نداشته ! چرا حاجت خویش به عشق و دوستی را نزد

محتاج دیگری چون خودت برده ای ! راه به جایی نخواهی برد ! 

بیت 50 : از آنجا که صور، یعنی جهان کثرت بندۀ خداوندند،آفریده ای را یزدان مخوان و خدا را شبیه هیچیک 

از آنان مدان؛ حتی در ذهن خود نیز خدا را شبیه به چیزی مدان![ این تاکید را برای رفع شُبهۀ حلول و اتحاد

ذکر می کند،تا کسی مظاهر خداوند را به جای او نپرستد.] پس از آن مولانا حقیقت ژرفی را بیان می کند:

بیت51 : اکنون که هر اندیشه ای، ــ چه بد وچه خوب ــ با صورتی همراه است، و با تفکر نمی توانی خدای

بی صورت و تعیّن را دریابی و بشناسی، به گریه و زاری بپرداز و خود را به فنا برسان. منظور از تضرّع ،دعا و

و ذکر است بدون چشمداشت ِ حاجتی تا آن هنگام  که بی کوشش و ارادۀ عارف، فنای در حق پیش آید.

ادامه دارد 

شهود مثنوی معنوی...
ما را در سایت شهود مثنوی معنوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fzibarooze بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 23:52